داستان ما


یه امشبو می خوام واسه خودم باشم, تک و تنها...

به هیچی فکر نکنم ,آزاد آزاد مثل یه پرنده بیرون از قفس
بی مرز بی مرز, پر از غرور...

نمی دونم آخر سرم چی میاد, زندگیم چی میشه
دلم مال کی میشه, یهو فکر نکنید این پسره
چقدر نازک نارنجیه مثل دخترا حرف میزنه
نه.....................

این خود دلمه که بدون واسطه داره می نویسه
بدون دخالت فکر و ...
کاش میشد یه امشب فقط مال من باشه
کسیو نمیگما, شبو دارم میگم!

آره خلاصه....
یه دستمو گذاشتم زیر سرمو دراز کشیدم
اتاقم بهم ریخته ست, یه کم شلختم
تا زمانی که مادرم بود اون زحمتشو می کشید
اما حالا که نیست...

پدر تلویزیونو روشن کردهو داره یه فیلم پلیسی نگاه میکنه
یه جورایی هر دو احساس تنهایی می کنیم.
بعضی وقتا که احساس تنهاییم به اوج میرسه
میرم سراغ این گیتار بیچارهو...

مثل یه شارژر می مونه برام, آرومم میکنه
آرامش چیزیه که خیلی دوسش دارم...
لحظه ای خالی از فکرو دغدغه بودن چیزیه که
قیمت نمیشه روش گذاشت...

اما یه نویسنده که خیلی دوسش دارم(پاؤلو کوییلو) درباره رؤیاها و آرزوها میگه:

نخستین نشان این که رویاهایمان را کشته ایم,
تنگی وقت است.
دومین نشان مرگ رویاهایمان, قطعیت است
و سومین نشان این که رویاهایمان
مرده اند, آرامش است.

نظرات 5 + ارسال نظر
بهار سه‌شنبه 21 تیر 1390 ساعت 09:41 ق.ظ http://bahar90.blogsky.com

نازک نارنجی نیستی همه خیلی از اوقات لازم دارن اینجوری حرف بزنن و خودشون رو تخلیه کنن.
کتاب خوندن هم خوبه.

ماندانا سه‌شنبه 21 تیر 1390 ساعت 02:57 ب.ظ http://manitanha1374.blogfa.com/

سلام
ببخشید اینا چیه که نوشتین ؟؟؟؟

اینا یه چیزایی بود که از این دل دیوونه اومده بیرون
دوس نداشتی؟؟؟؟/

ماندانا سه‌شنبه 21 تیر 1390 ساعت 03:48 ب.ظ http://manitanha1374.blogfa.com/

قابل نداشت
موضوع اینه که به جز چند تا شکلک اصلا چیزی نشون نمیده

شکلک؟؟؟؟؟؟؟
مطمنی سیستمت اشکال نداره؟؟؟
من که هرچی میزنم درسته!!!
بازم ممنون که اومدی

پری سا سه‌شنبه 21 تیر 1390 ساعت 04:30 ب.ظ http://crayon.blogsky.com

.....نوشتت مثل رمز گذاری بود..من رمز گشایی کردم ..

راستش !منم الان تنهام !و با بودن بعضی ها باز تنهام!

انگار آدمها اساسا تنهان.نه؟!

من نوشته های پائولو کوئیلو را خیلی دوست دارم

رمز؟؟ نمیدونم پریسا جون...
شاید با تنهایی به دنیا میایمو با اون...

پاول یه دنیای دیگست مخصوصا با 11دقیقه!!
ممنون ازت.

Mary سه‌شنبه 21 تیر 1390 ساعت 08:26 ب.ظ http://www.mary66.blogsky.com

داداش داداش مهراد چطوری؟
این نوشتتو من بردم تو ورد تا معلوم شد چی نوشتی!!!!!!!!!!!!!
مادرت مگه کجاس؟؟؟؟؟؟؟؟ خواهر برادر نداری؟؟؟؟؟؟؟
**********************************

آنچه انسانها را از پای در می آورد

رنجها و سرنوشت نا مطلوبشان نیست

بلکه بی معنا شدن زندگی است که مصیبت بار است

و معنا تنها در لذت و شادمانی نیست

بلکه در رنج و مرگ هم میتوان معنایی یافت.

دکتر ویکتور فرانکل

پس بالاخره فهمیدی چی نوشتم؟

میگن رفته پیش فرشته ها...
تنهایی ما در اوج خودشه, خدارو شکر یه بابایی داریم وگرنه الام جزو خولوچلا بودیم.
ممنوم ازت, باور کن تو نیای کسی سراغ مارو نمیگیره اینجا.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد